بررسی نمایشگاه جورجیو موراندی، مجموعه استوریک، لندن


آلستر سوک در دیلی تلگراف گفت که نقاش جورجیو موراندی (1890-1964) مردی «آنقدر گوشه‌گیر و زاهد» بود که برخی از او به عنوان راهب یاد می‌کردند. “برای همیشه مجرد”، او تقریباً تمام زندگی خود را در خانه ای به طور مشترک با مادر و خواهرانش در شهر بولونیا در شمال ایتالیا زندگی و کار کرد. او در همان آتلیه‌ای که با دقت «سفارش‌شده» در آن نقاشی می‌کرد، می‌خوابید.

اگر زندگی‌نامه موراندی خیلی هیجان‌انگیز به نظر نمی‌رسد، و همچنین توصیفات کار او نیز چندان هیجان‌انگیز به نظر نمی‌رسد: او در بیشتر موارد، با «تمرکز متعصبانه»، خود را به تصویر کشیدن «انبوهی از اشیاء خانگی غم‌انگیز» از جمله گلدان، کوزه و کاسه قند سپرد. چراغ‌های نفتی، قوطی‌های قهوه، قوطی‌ها، «بطری‌های مشروب و قفسه‌ها».

او همواره این تصنیف‌ها را «در یک پالت گچی و کم‌صدا که عمدتاً از دن، اُخر، و رز بژ» ارائه می‌کرد. با این حال، هرچقدر که هنر موراندی امیدوارکننده به نظر برسد، طبیعت‌های بی‌جان مرموز او کیفیتی «مراقبه‌آمیز» متحول‌کننده دارند که آن‌ها را «در میان به یاد ماندنی‌ترین تصاویر هنر ایتالیایی قرن بیستم» قرار می‌دهد.

این برنامه، شاهکارهای بنیاد Magnani-Rocca، مجموعه ای نفیس از آثار موراندی را گرد هم می آورد که زمانی متعلق به یکی از برجسته ترین مجموعه داران او بود. هر چند کوچک است، اما این “یک جشن پرشور و شاعرانه” از یک هنرمند بی سر و صدا جذاب است.

جاناتان جونز در گاردین گفت: «موراندی طبیعت بی جان را به شکل هنری قرن بیستم تبدیل کرد. در اثری مانند زندگی بی جان در سال 1936، او به «ابتذال و شعر همزمان» اشیایی از جمله لیمو کوب سرامیکی، کاسه آبی و سفید و بطری چینی سفید می اندیشد که همه در یک «فضای خاکستری و بی خاصیت» چیده شده اند. . کار او ظاهراً ساده و در عین حال بسیار مرموز است: «حساب بی‌صدا با اشیا و مکان‌ها».

با این حال موراندی از جهان گسترده تر غافل نبود: او بخش زیادی از زندگی خود را تحت استبداد موسولینی گذراند و خود در سال 1943 به دلیل ارتباطش با مقاومت به زندان افتاد. سخت است که “سایه های هیولا” این دوره را در آثار دوران جنگ او شناسایی نکنیم: 1941 طبیعت بی جان با آلات موسیقی بدن خمیده یک عود را می بیند که «در زیر یک گیتار و شیپور له شده است که گویی انبوهی از اجساد هستند».

جکی وولشلاگر در FT گفت موراندی خود را منحصراً به طبیعت بی جان محدود نکرد. در منظره‌ای در سال 1954، او منظره‌ای را از استودیوی خود به ثبت رساند – اما حتی در اینجا، ساختمان‌های بلندی که او می‌بیند «مثل بطری‌ها و گلدان‌ها ردیف شده‌اند» و «مثل آنها به حجم‌های عظیم تبدیل می‌شوند».

در یک سلف پرتره نادر در سال 1925، او خود را “به طرز مرموزانه ای بی طرف مانند بطری هایش” معرفی می کند. واضح است که موراندی از نقاشی به عنوان راهی برای درک جهان استفاده کرده است. او در سال 1960 گفت: “من معتقدم که هیچ چیز نمی تواند انتزاعی تر، غیر واقعی تر از آنچه ما واقعاً می بینیم باشد.”

بسیاری از هنرهای او قابل تفسیر هستند، اما این نمایش کوچک زیبا به زیبایی “دیدگاه خاص آرامشی که به سختی به دست آمده” او را در بر می گیرد.

مجموعه Estorick، N1 لندن (020-7704 9522، estorickcollection.com)


دیدگاهتان را بنویسید